شنبه تکه ای از ماه را بریدم
برای روز مبادای تو
کمی مهتاب در قلک انداختم
یکشنبه کمی از ابرها باران دزدیدم
فقط برای روز مبادای تو
دوشنبه یک گل ... کمی خورشید
عشق تمام مزارع آفتابگردان را
به خاطر تو در قلک انداختم
سه شنبه پیاده به جنگل رفتم
کمی سبزینه تنه بلند و بالای درختان جنگلی
کمی آبی دریا ... کمی جاده هراز
کمی آرامش آلاچیق کلرد
کمی طرز نگاه سبز ترا
ته جیبم پنهان کردم
خزه بسته بودم تا فاصله قلک
چهارشنبه تکه ای از لبهایم را بریدم
شکل زیباترین لبخند تو
شادی برای روز مبادایت در قلک انداختم
پنج شنبه فقط گریه
برای روز مبادای خودم
و جمعه جنگل .. دریا ...آبی .. گوش ماهی
فلس تازه ماهی های دریایی
و شادی برای آمدن تو ای معجزه
و من سهم خودم را از قلک پس می گیرم
فقط می خندم